جدول جو
جدول جو

معنی پاشنه کش - جستجوی لغت در جدول جو

پاشنه کش
آلت فلزی، پلاستیکی یا امثال آنکه هنگام پوشیدن کفش پشت پا می گذارند و با آن لبۀ عقب کفش را بالا می کشند
تصویری از پاشنه کش
تصویر پاشنه کش
فرهنگ فارسی عمید
پاشنه کش
(نَ / نِ کَ)
آلتی که بر لبۀ دیوارۀ پسین کفش نهند از درون، گاه پوشیدن و سپس برآرند، تا کفش کج و دوتا نشود
لغت نامه دهخدا
پاشنه کش
آلتی از فلز یا از جنس دیگر که وقت پوشیدن از درون بر لبه پسین کفش نهند و سپس بیرون آرند تا کفش کج و دو تا نشود
فرهنگ لغت هوشیار
پاشنه کش
((~. کِ))
اسبابی به شکل یک صفحه منحنی باریک و دراز و معمولاً دسته دار که پس از فرو بردن نوک پا در کفش آن را پشت پا می گذارند تا پشت کفش خم نشود و به آسانی بتوان کفش را پوشید
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غاشیه کش
تصویر غاشیه کش
آنکه زین پوش اسب مخدوم را بر دوش بکشد، حمل کنندۀ غاشیه
کنایه از خدمت گذار، فرمان بردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانه کش
تصویر دانه کش
دانه کشنده، برای مثال میازار موری که دانه کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است (فردوسی - ۱/۱۲۰ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ صَ)
کشندۀ خواهان آب. که تشنگان را کشد. که تشنه را بفریبد بطلب آب و بکشد:
زین سراب تشنه کش پرهیز کن
تشنگان بسیار کشته ست این سراب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(یَکْ کَ /کِ / یِکْ کَ / کِ گُ)
بمعنی شانه زن باشد. رجوع شود به شانه زن:
من و تو شانه کش زلف ناله های همیم
بیا بجایزۀ هم دهان هم بوسیم.
طالب آملی (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ گَ)
حمارقبان. (خواص الحیوان). حمارقپان. (ترجمه خواص الحیوان). پاشنه گزک. رجوع به پاشنه گزک شود
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
کسی که در پس گریخته بدود. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ اَ)
برندۀ غاشیه. کشندۀ غاشیه. حامل غاشیه:
مقرعه زن گشت رعد مقرعۀ او درخش
غاشیه کش گشت باد غاشیۀ او دیم.
منوچهری.
این غاشیه کش گشته پیش غالب
این بسته میانک به پیش بطام.
ناصرخسرو.
زیر رکابش نگر حلقه به گوش آسمان
پیش عنانش ببین غاشیه کش روزگار.
خاقانی.
نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیر
نیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهم.
خاقانی.
در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل
هم انبیا پیاده دویده هم اصفیا.
عطار.
چون ماه رخش به حسن میتازد
صد غاشیه کش بدلبری هستش.
عطار.
و رجوع به غاشیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاشنه گز
تصویر پاشنه گز
جنس ماده سوسک حمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشنه کوب
تصویر پاشنه کوب
کسی که در پس گریخته و فراری بدود
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت خلفی کف پا که شامل بافت پوششی مطبق کاملا ضخیم و عضله محکم و محکمترین رباط بدن بنام رباط اخیلوس است. این قسمت از کف پا در انسان کاملا روی زمین تکیه میکند و قسمت اعظم سنگینی بدن را تحمل می نماید عقب پا پاشنه. یا استخوان پاشنه پا. استخوانی که قسمت خلفی اسکلت کف پا را تشکیل میدهد. این استخون در زیر استخوان قاب و تاسی قرار دارد و تقریبا بشکل یک مکعب مستطیل و مانند آن دارای 6 وجه است. در سطح خلفی آن الیاف رباط اخیلوس التصاق یافته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاشیه کش
تصویر غاشیه کش
دفنوک کش برنده غاشیه حامل غاشیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانه کش
تصویر دانه کش
کشنده دانه حامل حبوب: (میازار موری که دانه کش است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاشیه کش
تصویر غاشیه کش
((~. کِ))
خادم
فرهنگ فارسی معین
مرتع و جنگلی در جنوب روستای کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی لیف زمخت و بلند که به هنگام استحمام با روش خاصی بر پشت
فرهنگ گویش مازندرانی